نقدوبررسی فیلم وسریال
نقد فیلم رمبو : آخرین خون – آخرین پرده از داستان جان رمبو؟
جرقه داستان جان رمبو برای اولین بار در سال 1982 با فیلم نخستین خون زده شد. فیلم اکشن خونآلودی که تا آن زمان بسیار غیرمعمول بود. رمبو (با بازی درخشان سیلوستر استالونه) به عنوان یک کهنهسرباز با زخمهای احساسی فراوان بود که کاملا توسط خشونتی که در ویتنام تجربه کرده بود تحت تاثیر قرار گرفته بود و به پوچی رسیده بود.
وقتی که برای اولین بار رمبو چاقوی شکاریاش را در آورد تا کلانترهای شهر کوچکی در آمریکا را سلاخی کند، فیلم طوری ساخته شده بود که با پایان داستان مردی شکسته طرف باشیم. مردی که تَرَکی در روح او به وجود آمده است. اگرچه بینندگان بیشتر جذب خشونت بیبند و بار فیلم و شگردهای کماندویی رمبو شدند تا بار تراژدیک فیلم. همین موضوع سبب شد که دنبالههای بعدی سری فیلمهای رمبو بیشتر از این که به این انسان ضربهخورده بپردازند، آن را از هرگونه تراژدی تهی کنند و قاتلی آمریکایی و کلهشق را به نمایش بگذارند که شکستناپذیر و جاودان است. بار دیگر فرهنگ عامهای که ارتش آمریکا و سربازان آن را شکست ناپذیر و اولین قدرت در جهان میدانست سکان هدایت یک فرنچایز فیلمهای اکشن را در اختیار گرفت. شخصیتی که در اصل به عنوان نمادی برای آسیبهای جنگ بر روی روان و زندگی یک سرباز ساخته شده بود، اکنون تنها به خاطر نامیرا بودنش و این که مانند یک ماشین جنگی تکنفره است، شناخته میشود.
جدیدترین (و احتمالا آخرین) فیلم در این مجموعه که توسط آدریان گرونبرگ ساخته شده است و «رمبو: آخرین خون» نام دارد، سعی میکند که سری رمبو را با نشان دادن هر دو بعد شخصیتیاش، به نتیجهای درست و حسابی برساند. در ابتدای فیلم، جان رمبو، در یک مزرعه زندگی میکند و اسبسواری میکند و با خواهرزادهاش (یوت مونرئال) سعی میکند که رابطه خانوادگی و دوستانهای برقرار کند. به نظر میآید که رمبو بالاخره آرامش خاطری که همیشه لایقش بوده را به دست آورده است.
اگرچه ممکن است اینطور نباشد. او شخصا یک تونل پر از اسلحه و تلههای مختلف زیر ملکش در ایالت آریزونا حفر کرده است که به احتمال خیلی زیاد در صحنههای آخر فیلم که رمبو دهها نفر را به شکلهای فجیعانهای میکشد مورد استفاده قرار میگیرد.
حجم خون و خشونت تصویر شده در این فیلم به شدت زیاد و وسیع است. پس از سری چهارم فیلمها که در سال 2008 منتشر شد، سازندگان آخرین خون انتخاب شدند تا نبردهای قدیمی و کلیشهای رمبو را طوری طراحی کنند که مانند یک فیلم اسلشر یا حداقل یکی از فیلمهای ابتدایی پیتر جکسون باشد. در حالی که سازندگان فیلم با عجله به سمت اکشن شدید و پر از هرج و مرج میروند، بیننده میتواند لبخند رضایت آنها را به خاطر به تصویر کشیدن مثلهکردنهای بیشمار، پاهای جدا شده، سرهایی که منفجر میشوند و حداقل یک سلاخی کامل حس کند.
اگر ایده نابودکردن بدن انسانها توسط رمبو به نظرتان هیجانانگیز میآید، بدانید که خندههای ناگهانیتان در طول فیلم بسیار تلخ و از روی ناباوری خواهد بود. خشونت در این فیلم طوری شدید است که دیگر قرار نیست تماشایش لذتبخش باشد. تماشای آخرین خون مانند تماشای نوجوانی یاغی و ناامید است که پرهای یک پرنده را میکَنَد.
اما این افرادی که رمبو در حال کشت و کشتارشان است، چه کسانی هستند؟ انگیزه صحنههای اکشن فیلم از داستانی ایدهبرداری شده است که بسیار نزدیک به داستان فیلمهای تیکن، چه در نشان دادن یک فانتزی اکشن پدر پیرتر و چه در بعد فرهنگی است. وقتی گابریلا (با بازی منیرال) به مکزیک میرود تا پدر ناشناسش را ملاقات کند، بلافاصله گروگان گرفته میشود و توسط دو شخصیت شرور اغراقشده مکزیکی به عنوان برده جنسی به فروش میرسد. این دو نفر، اربابان جنایت در مکزیک هستند (با بازی سرخیو پریس منچتا و اسکار جائنادا) که از جنایت و کثافت همان حس خوبی را میگیرند که من و شما از یک حمام آب گرم میگیریم. حال، نجات گابریلا بر عهده رمبو است. در حالی که تلاش میکند از دست این مافیای مکزیکی فرار کند جان خودش و گابریلا از گزند افراد آنها حفظ کند.
سازندگان فیلم مکزیک را مانند یک سرزمین نابودشده از جنایت و مرگ نشان دادهاند. بیشتر شخصیتهای لاتین در فیلم از کلیشههای جنایتکاران مکزیکی تبعیت میکنند. من درک میکنم که فیلمهای رمبو هیچگاه در نشان دادن سنگرهای فرهنگی موفق نبودهاند و حتی در این زمینه تلاش هم نکردهاند، اما در سال 2019، این کلیشهها و تبعیضها، توهینآمیز و تاریخ مصرف گذشته و مسئولیتناپذیرانه است.
حال بگذارید که کمی از استالونه تعریف کنیم. او تمام تلاشش را میکند که عملکردی احساسی را از خودش به نمایش بگذارد و در این راه موفق است. اولین صحنههای فیلم به این بازیگر 73 ساله اجازه میدهد که رمبوی واقعی را نشان بدهد. رمبویی که پیش از آن که یک کهنهسرباز آماده باشد که در نبردهای سنگین و سخت از خودش دفاع میکند، یک انسان است و این موضوع در آخرین خون نشان داده میشود. چیزی که در دنبالههای قبلی این فرنچایز غایب بود. بازی استالونه همچنین به شکل قانعکننده و مناسبی تهدیدآمیز است. من به شخصه قانع شدم که جان رمبو حتی در اواسط هفتاد سالگیاش، میتواند با دستان خالی به گردنم برسد و استخوانهایم را از هم جدا کند.
در 89 دقیقه سخت، آخرین خون مطمئنا شما را منتظر نخواهد گذاشت. اگر شما برای خشونت و خفن بودن آن را تماشا میکنید، قبل از آن که نوشابهتان به پایان برسد، آن را به دست آوردهاید. اگر به دنبال تراژدی، تامل، شخصیت قوی، هوشمندی، یک مقصود سیاسی و خلاصه هر چیزی که در فیلم اصلی یعنی نخستین خون حضور داشت، هستید، در یک سینمای دیگر به دنبال یک فیلم دیگر بگردید. یا شاید در خانه. بسیار دورتر از فیلم آخرین خون.
سری رمبو به سابقه طولانیاش در نشاندادن خشونت بی حد و حصر، شخصیتپردازی سطحی و سیاستهای مسئولیتناپذیر در «رمبو: آخرین خون» ادامه میدهد. فیلمی که بیشتر از یک فیلم ترسناک خون و چیزهای حال به هم زن دارد و مقدار افراطیای از اکشن که متاسفانه مانند فانتزیهای تاریک ذهن یک نوجوان است.