نقدوبررسی فیلم وسریال

نقد فیلم مرد ایرلندی – درخشش اسطوره‌های سینما در بازگشت اسکورسیزی به ریشه‌ها

وی مهم‌ترین دیالوگ در فیلم مرد ایرلندی ، آخرین ساخته مارتین اسکورسیزی، توسط هیچکدام از سه بازیگر اسطوره‌ایش ادا نمی‌شود. بلکه توسط دختر شخصیت اصلی فیلم، با بازی آنا پاکوین گفته می‌شود. “چرا؟” او این سوال را در لحظه‌ای مهم از فیلم، از پدرش می‌پرسد. تنها دیالوگ شنیداری این بازیگر زن در فیلم، چنین سوالی است. او با این سوال ساده و تک کلمه‌ای، ما را به قلب تمام فیلم‌های استعاری و ریشه‌ای گنگستری می‌برد. فیلم‌هایی از اوایل دهه هفتاد، جایی که مارتین اسکورسیزی و فرنسیس فورد کاپولا تازه شروع به یکه‌تازی و تعریف مدیوم سینمای گنگستری کرده بودند و پشت هم فیلم‌های خوب کلاسیک می‌ساختند و منتشر می‌کردند. این جمله و این شخصیت درست مانند قلب فیلمی است که باید سنگدلانه باشد. وجدانی در دنیای بی‌قانون مارتین اسکورسیزی! اسکورسیزی از زمان انتشار فیلم رفتگان (The Departed) در سال 2006 که تنها جایزه اسکار او را برایش به ارمغان آورده، نتوانسته که یک فیلم گنگستری خوب بسازد و کارنامه او بعد از این فیلم، تماما تجربی، شخصی و درون‌نگرانه بوده است.

در حالی مرد ایرلندی پس از چند صحنه ابتدایی عجیب به اوج خودش می‌رسد که بیننده می‌تواند اثرات وجود فیلم‌های گودفلاس و کازینو را در تمام صحنه‌ها حس کند. اما این‌بار قضیه فرق می‌کند. این بار از پرسپکتیو یک هنرمند آرام که در اوج پختگی‌اش است به ماجرا نگاه می‌کنیم. هنرمندی که توانسته فیلم «سکوت» را با وجود تمام ناراحتی‌هایش، آرام و درون‌نگرانه پیش ببرد و به یک شاهکار بدل کند. مرد ایرلندی، فیلمی گنسگستری، ولی متفکرانه است و از این حیث بسیار شبیه بخش سوم فیلم پدرخوانده است. با این تفاوت که پدرخوانده می‌خواست متفکرانه باشد، ولی در این راه شکست خورد.

کلمه متفکرانه، مخصوصا در سومین پرده از این ساختار سه‌پرده‌ای سه ساعت و نیمه حماسی، تبدیل به کلمه مالیخولیایی می‌شود. مرد ایرلندی فیلمی گنگستری است که در ابراز هویت اصلی‌اش بسیار محتاطانه عمل می‌کند و خشونت بی‌حد و حصری که از ابتدا نشان می‌دهد با یکی از ساخته‌های مارتین اسکورسیزی طرف هستیم را در نهایت به سمت برداشتی عمیق و ناراحت‌کننده از فناپذیری انسان سوق می‌دهد.

نقد فیلم مرد ایرلندی
فیلم‌برداری و عکس‌برداری‌ها در فیلم بی‌نظیر است!

فیلم‌نامه مرد ایرلندی، توسط استیون زایلیان افسانه‌ای نوشته شده است و مدت‌ها نوشتن و آماده شدنش طول کشیده است. ما زندگی قاتلی واقعی به نام «فرانک “مرد ایرلندی” شیران» را از دهه پنجاه میلادی تا قرن 21ام، دنبال می‌کنیم. فیلم بیشتر زمانی را نشان می‌دهد که او برای رییس مافیای پنسیلوانیا، راسل بوفالینو (با بازی جو پشی) کار می‌کند و سپس زمانی را نشان می‌دهد که رهبر اتحادیه حزب کارگر جیمی هوفا (با بازی آل‌پاچینو) او را استخدام می‌کند. داستان فیلم در بین سال‌های مختلف پرش می‌کند و روابط این سه نفر را نشان می‌دهد که در دو پرده ابتدایی بدون مشکل و کاملا طبق روال روتین پیش می‌رود. فرانک تنها آلت دست آن‌ها است و فیلم‌نامه تلاش می‌کند که بیشتر روی روابطی که او با این دو نفر به اشتراک می‌گذارد و توسعه می‌دهد تمرکز کند. همچنین خانواده رو به زوال فرانک را می‌بینیم. همین موضوع باعث می‌شود که بازیگران، کار سختی در ایفای نقششان داشته باشند.

اما اسکورسیزی حقه‌ای جاه‌طلبانه در آستین خودش دارد. جوان کردن رابرت دنیرو، جو پشی و آل پاچینو تنها به چند صحنه کوتاه نیاز دارند که بهشان عادت کنید اما هیچ‌گاه مانند چیزی که در فیلم‌های مارول دیده‌ایم یا چیزی که در روگ وان شاهدش بودیم، حواس بیننده را پرت نخواهد کرد. در مرد ایرلندی، بیشتر اوقات، به سختی می‌توانید متوجه آن بشوید و جلوه بسیار زیبایی دارد. شخصا به نظرم چهره پاچینو غیرقابل تشخیص است. در حالی که جوانی‌های دنیرو، کمی بیشتری توی ذوق می‌زند. اما وقتی که اجازه بدهید داستان و عملکرد بازیگران سکان هدایت فیلم را بر عهده بگیرند، دیگر به چیز بی‌اهمیتی مثل جوانی یا پیری چهره‌شان توجهی نخواهید کرد. به هر حال با چند تا از بهترین بازیگران و یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینما طرف هستیم.

نقد فیلم مرد ایرلندی
باید منتظر سخنرانی‌های آتشین آل‌پاچینو باشیم.

به عنوان شخصیت فرانک، دنیرو درخشش چندانی در طول فیلم ندارد و نمی‌تواند به اندازه ری لیوتا در فیلم “رفقای خوب” کاریزماتیک باشد. در یک ساعت ابتدایی فیلم، این جو پشی است که جریان فیلم را در دست می‌گیرد و با عملکردی که ترس و وحشتی مسکوت را در چهره بدون حرکتش نشان می‌دهد، می‌درخشد. اما همین که جیمی هوفا به فیلم وارد می‌شود، پشی کنترل را به پاچینو می‌سپارد. آل پاچینو در اولین همکاری‌اش با اسکورسیزی، دقیقا کاری در آن استاد است و به خوبی در فیلم‌های پدرخوانده و صورت‌زخمی انجامشان داده بود را انجام می‌دهد و عملکردی خیره‌کننده را به نمایش می‌گذارد.

پاچینو در بعضی صحنه‌ها آتش‌افروز است. با تمام توان ریه‌هایش فریاد می‌کشد و کارهایی می‌کند که تنها پاچینو قادر به انجامشان است و نیاز به عمقی بی‌نظیر در شخصیت فرد دارد. شما از تعداد دفعاتی که جیمی هوفا را با لباس راحتی در خانه‌اش در حالی که بستنی می‌خورد می‌بینید، تعجب خواهید کرد. پرده سوم اما، پاچینو و پشی را نشان می‌دهد که تلاش می‌کنند در چند تا از عجیب و غریب‌ترین و پرتنش‌ترین صحنه‌هایی که اسکورسیزی برای مدت‌ها کارگردانی کرده است، کنترل را به دست بگیرند. اما پیش از پایان، مرد ایرلندی، تبدیل به فیلم رابرت دنیرو می‌شود و درست وقتی که نیاز است، اسکورسیزی قلب فرانک را برای ما می‌گشاید. درست در یک لحظه کاری حیرت‌انگیز انجام می‌شود.

نقش‌های سرگرم‌کننده و خنده‌دار به ری رومانو و بابی کاناوال سپرده شده‌اند. هر دوی این بازیگران اگر فیلم‌های خیابان‌های پایین شهر و رفقای خوب، امروز ساخته می‌شدند، می‌توانستند در آن‌ها بدرخشند. این دو نفر، به اسکورسیزی چیزی شبیه به حاشیه امنی می‌دهند که از طریق آن بتواند ایده‌های والای فیلم مرد ایرلندی را به نتیجه بنشاند. این که زایلیان و اسکورسیزی در سرگرم‌کننده و جذاب کردن فیلم هیچ سختی‌ای نداشتند، بسیار نکته مهمی است. در سه ساعت و سی دقیقه، بیشتر اوقات، مشکلات سرعت فیلم مطرح هستند اما این فیلم حماسی، هیچگاه خسته‌کننده نمی‌شود. احساس شوخ‌طبعی این ژانر، که از همان ابتدا به دست مارتین اسکورسیزی طراحی و پرداخته شده است، همچنان جوابگو است و داستان مانند برق و باد می‌گذرد. حتی اگر تعدادی جابجایی در زمان اتفاق بیافتد که باعث بشود بیننده کمی به تقلا برای درک دوره زندگی کاراکتر روی بیاورد. بهتر بود که تغییر زمانی فیلم، مشخص‌تر باشد.

نقد فیلم مرد ایرلندی
رابرت دنیرو در نقش فرانک شیران

اما بخش ویرایش و ادیت فیلم، بسیار حس تازه و خوبی به بیننده می‌دهد و فیلم‌برداری آن هدفمند و درگیرکننده است. مرد ایرلندی فیلمی در تعادل است که فقط استادی مثل اسکورسیزی می‌توانست مانند آب خوردن به نتیجه برساندش. اما این فیلم به بیننده سخت خواهد گرفت. در حالی که در همه لحظاتش سرگرم‌کننده است، اما در سی دقیقه پایانی‌اش است که همه چیز معنای خودشان را به دست می‌آورند و فیلم به یک نتیجه‌گیری دقیق و خوب می‌رسد. این همان زمانی است که فیلم به بررسی و شناخت روح و شخصیت انسان‌ها می‌پردازد و آن را به چالش می‌کشد و بارها و بارها مجبورمان می‌کند که این سوال ساده ولی مهم را از خودمان بپرسیم که “چرا”؟ چرا هیچ‌کدام از این‌ها باید اتفاق می‌افتاد؟ برای چه چیزی؟ احتمالا جواب اسکورسیزی به این سوال، تراژدی‌ای بزرگ است. این چیزی است که بیشتر ما در انتهای فیلم خواهیم یافت.

نتیجه‌گیری

بازگشت مارتین اسکورسیزی به سبک گنگستری، که خودش نقش بزرگی در معرفی و پیشرفتش داشته، داستانی از نسبت‌ها و روابطی است که به لطف جلوه‌های بصری ویژه و البته عملکرد درخشان و مدهوش‌کننده از جانب رابرت دنیرو، جو پشی و آل پاچینو، ترکیبی عالی از هنر و صنعت سینما است. استاد سینما، اسکورسیزی فیلمی ساخته که در عین حال، درون‌نگرانه، متفکرانه و حتی محزون است. فیلمی که حتی در لحظاتی که به درون ماهیت روح تاریک‌ترین انسان‌ها سرک می‌کشد، به اندازه تمام آثار کلاسیکش سرگرم‌کننده است و قلب‌ها را تسخیر می‌کند.

مرد ایرلندی در تاریخ یک نوامبر در تعدادی از سینماهای به خصوص اکران می‌شود و در 27 نوامبر در سرویس نت‌فلیکس قابل دیدن می‌باشد. برای 27 نوامبر که مصادف است با 6 آذر، آماده باشیم تا این فیلم بی‌نظیر را تماشا کنیم.

[تعداد: 0   میانگین:  0/5]
مشاهده بیشتر

علی زمانی

جی اس ام دیجیتال یک رسانه‌ی آنلاین با موضوع فناوری و سبک زندگی مدرن است که در بهمن سال 1397توسط علی زمانی ایجاد شد. تیمی از کارشناسان و افراد متخصص در حوزه‌های فناوری، بازی‌های کامپیوتری، فرهنگ‌ و هنر و سبک زندگی در جی اس ام دیجیتال دور هم آمده تا بهترین و کامل‌ترین مرجع اخبار و مقالات این حوزه‌ها را در اختیار کاربران قرار دهد حالا ما این‌جاییم. آمده‌ایم فردا را آغاز کنیم. آمده‌ایم چشم‌انداز فردا را برای‌تان ترسیم کنیم. با جی اس ام دیجیتال فردای دنیای فناوری برای‌تان روشن‌تر می‌شود. فردا این‌جا آغاز می‌شود.

نوشته های مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بستن
بستن
رفتن به نوار ابزار