اخبار سینما و تلویزیونفیلم وسریال
بهترین انیمه های سینمایی تاریخ
زمانی که سخن از انیمههای سینمایی میشود، به احتمال زیاد نام هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) و استودیو جیبلی (Studio Ghibli) به ذهنتان میرسد، اما جهان انیمیشن ژاپن تنها در اینها خلاصه نمیشود. انیمیشن ژاپن حرف زیادی برای زدن دارد و کارگردانان شاخصی مانند ایسائو تاکاهاتا (Isao Takahata)، ساتوشی کن (Satoshi Kon)، مامورو هوسودا (Mamoru Hosoda) و ماکوتو شینکای (Makoto Shinkai) به شهرت روزافزون و جهانی شدن آن کمک کردهاند و آثار بینظیری را برای مخاطبان آفریدهاند. در این مقاله به معرفی بهترین انیمه سینمایی پرداختهایم، پس با ما برای معرفی 15 انیمه سینمایی بهیادماندنی همراه شوید.
15 انیمه سینمایی برتر تاریخ
در این مطلب ما انیمههایی از سبک و سیاق مختلف را معرفی کردهایم؛ از انیمه های درام گرفته تا انیمه های علمی-تخیلی و ماجراجویانه. برای معرفی بهترین و تماشاییترین انیمه های سینمایی تاریخ با ما همراه باشید.
انیمه سینمایی Akira
- ژانر: علمی-تخیلی، سایبرپانک
- استودیوی سازنده: TMS Entertainment
- سال ساخت: 1988
- منبع: مانگای Katsuhiro Otomo
- کارگردان: Katsuhiro Otomo
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.1 | آیامدیبی: 8
انیمه Akira از آن دست انیمههای معروفی است که در کل جهان مخاطب دارد و تنها کمی بعد از ورود به دنیای انیمه، احتمالا اسمش را میشنوید و ذوق یک اوتاکوی تازهوارد، شما را وامیدارد تا به تماشای آن بنشینید. اگر با انیمههای امروزی به دنیای انیمه وارد شده باشید، انیمه Akira در نگاه اول در ذوقتان میزند، زیرا در آن شما با چشمان بزرگ، رنگهای شاد و داستان لطیف سروکار ندارید. انیمه Akira انیمهای از سال 1988 است که دربارهی آینده حرف میزند. آینده انیمه Akira، سال 2019 است که ما در آن زندگی میکنیم که اگر متوجه استعاره آن بشویم و در جزئیاتش توجه کنیم، آنقدرها هم بیشباهت نیست.
در سال 1988 با انفجار بمبی مهیب، بخش عظیمی از توکیو نابود میشود و جنگ جهانی سوم اتفاق میافتد. حال، پس از گذشت 31 سال در سال 2019 با کلانشهر «نئو توکیو» مواجه میشویم. شهری پر از شورشهای قشر جوان و آرمانگرا، خشونت پلیس، گروههای عیاش موتورسواران و اختلافات سیاسی و درون حزبی. داستان ابتدایی ما بر زندگی یک گروه از این جوانان موتورسوار متمرکز است که در شهر جنجال بهپا میکنند و تتسو یکی از اعضای این گروه درمیان همین آشوب بهپا کردن با پسر بچهای عجیب تصادف میکند، ولی برای این پسربچه هیچ اتفاقی نمیافتد و تتسو و موتورش آسیب میبینند. به زودی اعضای گروه میفهمند که با ارتش درگیر شدهاند و ارتش هم تتسو را با خود میبرد. پسربچه که مشخصا نیرویی خاص دارد، تصادف با تتسو باعث بروز قدرتی در او میشود و ارتش سعی دارد تا از این موهبت ناگهانی استفاده بکند و آکیرا را که باعث نابودی توکیو شده بوده است، بیدار کند. ولی تتسو قصد دارد تا تمام این منابع قدرت را از بین ببرد.
انیمه Akira ساختهی Katsuhiro Otomo، از مانگایی به همین نام و نویسندگی خود Katsuhiro Otomo ساخته شده است. معروفترین اثر Katsuhiro Otomo، یعنی همین انیمه Akira، انیمهای سایبرپانکی و بهغایت پیشرو است. انیمه Akira مثل یک پیشبینی تکتاز، از گذشته تاریخ بشر و حدس اندک حماقتهای آیندهاش ساخته شده است؛ فیلمی که میتوان به آن واژه جسورانه را اطلاق کرد و آن را جزو انیمههای موثر بر صنعت انیمیشن و حتی فراتر از آن، سینما دانست. پروژهی ساخت انیمه Akira با سرمایهای یازده میلیون دلاری شروع شد و هشت برابر این رقم را در گیشه بهدست آورد.
این انیمه چیزی بسیار بیشتر از تصاویر جذاب، مفاهیم علمی-تخیلی و اکشن موتورسواری است. تماشای صحنههای آغازین آکیرا فوراً شما را به یاد بمبگذاری ایالات متحده در هیروشیما و ناگازاکی در جنگ جهانی دوم میاندازد. در سالهای بعد ژاپن پس از جنگ، بیش از حد غربیتر خواهد شد و رشد اقتصادی گستردهی این کشور منجر به آنچه مظهر شهرهای آیندهنگر است، میشود: نئو توکیو – یک عیاشی تمامعیار درکلانشهری مملو از چراغهای نئون، آسمانخراشها و خیابانهای شلوغ. توکیوی آینده در مانگا و انیمه Akira توسعهیافته است و برای هر اشتباه ژاپنِ پس از جنگ، به یک مرکز استعاره تبدیل شده است؛ این که هویت ملی چگونه از مسیر خود منحرف شده و چه بسا در تمایل به بازسازی بدون محدودیت و نگهداریِ درست از بین میرود. انیمه Akira به شدت به ژاپن پس از جنگ انتقاد دارد و بهجای امید به بهبودی، خواستار یک تهذیب و فراموشی از نو است.
انیمه سینمایی Spirited Away
- ژانر: ماجراجویی، خانوادگی، فانتزی، رازآلود
- استودیو سازنده: Studio Ghibli
- سال ساخت: 2001
- کارگردان: Hayao Miyazaki
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.8 | آیامدیبی: 8.6
- تریلر انیمه شهر اشباح
در هر لیستی از برترین انیمهها، بدونشک یکی از آثار هایائو میازاکی به چشم میخورد. این مرد باصفای انیمیشن ژاپن، هم آثاری دارد که کمتر دیدهشده و هم سینماییهای محشری که بسیاری از منتقدین و فیلمسازهای جهان را متحیر ساختهاند. شهرت آثار این کارگردان خوشذوق در لایهلایه بودن داستانهای خیالانگیزش نهفته است. شما در هرسنی که به پای انیمیشنهایش بنشینید، باز هم مفاهیم جدیدی از آنها میآموزید، متوجه نکات عمیقتری میشوید و مهمتر از همه روحتان جلا پیدا میکند. در آثار او نیز همچون سایر انیمهها، صحنههای اکشن، خشن و گاها منزجرکنندهای یافت میشوند اما در پشت همه آنها دلایلی محکم و آموزندهای نهادینه شدهاند؛ دلایلی که در ستایش طبیعت، سنّت و جوهر اصیل انسانیت هستند. آثار او با اختلاف در رتبه اول لیست برترین انیمیشنهای تاریخ قرار میگیرد، زیراکه شما میتوانید برای تمام ابعاد آثارش چون سبک بصری، روایت و موسیقی، ساعتها به نقد و تحلیل بپردازید و بازهم زمان کم بیاورید. انیمه Spirited Away یا شهر اشباح، یکی از انیمههای بسیار معروفی است که امروزه کمتر کسی یافت میشود که آن را ندیده باشد. بسیاری از ما حتی از برخی عناصر موجود در این انیمه سردرنميآوریم، اما برای هزارمین بار به تماشای آن مینشینیم و از آن لذت میبریم.
داستان این انیمه درباره چیهرو، دختری ده ساله و والدینش است كه درحال نقلمکان به خانه جدیدشان هستند، تصادفا راه را اشتباه میروند و در مقابل تونل بزرگی که به سوی شهربازی متروکهای کشیده شده، متوقف میشوند. پدرِ چیهیرو برخلاف نارضایتی او، اصرار میکند تا به داخل تونل بروند و آن سوی تونل را کشف کنند. آنها در آن طرف تونل به رستورانی میرسند که با وجود غذاهای آماده و رنگارنگ، هیچ مشتریای ندارد. پدر و مادر چیهیرو که بهشدت گرسنه هستند، شروع به غذا خوردن میکنند اما چیهیرو تصمیم میگیرد تا به جای غذا خوردن در اطراف چرخی بزند. درهمین حین، چیهیرو حمامخانهای را پیدا میکند و با پسری به نام هاکو آشنا میشود که به او هشدار میدهد تا پیش از غروب خورشید از بستر رودخانه عبور کرده و بازگردند. اما چیهیرو زمانی میفهمد که والدینش با خوردن زیاد غذاهای رستوران به خوک تبدیل شدهاند که بسیار دیر شده است؛ زیرا متوجه میشود که بستر رودخانه نیز پر از آب شده و آنها دیگر قادر به بازگشت نیستند. آنها در واقع در شهری مملو از روحهای سرگردان گیر افتادهاند.
اين سينمايی به معنای واقعی كلمه يك انيمه جادويی است. این داستان سرشار از اتفاقات و حوادثی است كه ريشه در فرهنگ و سنت ژاپن دارند و بدون شناخت آنها، فهم لايههای عميق داستان تقريبا غيرممكن است. اما در عين حال، روايت ظاهرا ساده از دختری كه تلاش میكند تا پدر و مادرش را نجات دهد، آن را به اثری سرگرمكننده برای سنین پایینتر هم تبديل كرده است. از طرف ديگر، از آنجا كه انيميشن روندی پرزحمت دارد و بهطور معمول تمايل زيادی به سادهسازی عناصر بصری وجود دارد، ميازاكی برخلاف همه اينها بهشدت پيچيدگی و شلوغی را نمايش میدهد. در نماهای انيميشنهای ميازاكی، عناصر بسياری وجود دارند كه حذف آنها چندان لطمهای به فيلم نمیزند، اما وجودشان به جادويی و اسرارآميز بودن انيمههايش افزودهاند؛ عناصری كه شايد به چشمتان نيايد، اما اگر بيشتر توجه كنيد، حتی در گوشههای بیاهميت نماها و فضاها از دقت و ظرافت بسياری در جزیيات بهره گرفته شده است. همانطور كه میدانيد، ايدههای خلاقانه ميازاكی هيچگاه تمام نمیشوند و او هر بار با يك ايده جديد ما را شگفتزده میسازد؛ به همين دليل آثار او معمولا ليست انيمههای برتر را اشغال میكنند. بااينحال، ما در اينجا تنها يك اثر و يكی از معروفترين آنها را نام بردهايم كه تنها نيمنگاهی كوچك به خلاقيت بیحد و حصر ميازاكي میاندازد، اما يكی از كاملترين و خلاقانهترين انیمههای او محسوب میشود.
انیمه سینمایی A Silent Voice
- ژانر: عاشقانه، درام
- استودیوی سازنده: Kyoto Animation
- سال ساخت: 2016
- منبع: مانگای Yoshitoki Ōima
- کارگردان: Naoko Yamada
- امتیازها: مایانیمهلیست: 9 | آیامدیبی: 8.1
داستان در لحظات اول مثل خیلی از داستانهای مدرسهای، ساده و آرام است که انگار قرار نیست اتفاقی این آرامش را برهم زند و ورود شوکو نیشیمیا معادلهی داستان را نابرابر میکند. نیشیمیا ناشنواست و سعی دارد تا با دفترش پلی بزند به دنیای انسانهای عادی. شویا ایشیدا با دوستان قلدرش سعی میکنند تا تلاش شوکو را برای ارتباط گرفتن با کلاس برهم بزنند. این آزارها تا زمانی ادامه دارند که نیشیمیا مدرسه را ترک میکند تا به جای دیگری برود. همین موضوع باعث میشود تا بچههای کلاس به کارهایی که در حق او کردند، فکر کنند و برای برداشتن بار بزرگ این مسئله، شویا ایشیدا را مقصر اصلی بدانند. شویا پس از آن، مورد ظلم و آزار دوستان و همکلاسیهایش قرار میگیرد و متوجه میشود که در حق نیشیمیا بسیار بد کرده است و عذاب وجدان میگیرد. با گذر سالها شویا به فردی منزوی و جامعهگریز تبدیل میشود که هیچ دوستی ندارد. او که قصد دارد خودش را بکشد، تصمیم میگیرد تا بار دیگر نیشیمیا را ببیند و از او عذرخواهی بکند.
اگرچه انیمه A Silent Voice هم یک داستان نوجوانانهی دیگر است، ولی با هدفی خاص قصد دارد تا موضوعی را به مخاطب بفهماند. از سویی، سعی در نمایش این دارد که چقدر کلام و رفتار ما میتواند به دیگران آسیب بزند و زندگی را زهرشان بکند و از سوی دیگر، نمایش اینکه زندگی فردی که معلولیت دارد، چقدر میتواند سخت و بیرحمانه باشد. انیمه A Silent Voice، هیچ عجلهای برای قصهسرایی ندارد. آرام آرام رشد و تغییر شخصیتها، مخصوصا شویا، را نشان میدهد و از طرفی هم به دشواریهای زندگی نیشیمیا و قلب مهربان او با تمام آزارهایی که دیده میپردازد. انیمه A Silent Voice هم مانند انیمه Your Name در سال 2016 منتشر شده است، اما متاسفانه مانند آن شناختهشده نیست، اگرچه که به مفهوم خاص و متفاوتی میپردازد.
فارغ از اینها، انیمه A Silent Voice سعی دارد تا با نقل داستان شویا مفهوم دوستی را به زبان خودش نشان بدهد. شویا سالهاست که با کسی رفاقت نداشته و حالا وقتی که دبیرستانی است، به طور کل این مفهوم را از یاد برده است. او از همانجا که نخ ارتباطاتش بریده شده، آن را از سر میگیرد؛ دوباره نیشیمیا را میبیند و اینبار سعی میکند تا با او دوست بشود. تلاشهای او برای عفو گرفتن از نیشیمیا، اثرات روانی کارهایش بر زندگی خود و دیگران و برگشتنش به جامعه، چرخهی اصلی انیمه A Silent Voice است.
انیمه سینمایی Your Name
- ژانر: عاشقانه، فانتزی، درام
- استودیوی سازنده: CoMix Wave Films
- سال ساخت: 2016
- کارگردان: Makoto Shinkai
- امتیازها: مایانیمهلیست: 9 | آیامدیبی: 8.4
- تریلر انیمه Your Name
انیمه Your Name، عنوانی است که در سالهای اخیر بسیار شنیده میشود. اثر تحسینشدهی ماکوتو شینکای که جایزههای بسیاری را نصیب خود کرده است. شخصیتهای اصلی انیمه Your Name دو نوجوان هستند: میتسوها دختر دبیرستانی است که در ایتوموری کوهستانی و زیبا زندگی میکند و آرزو میکند تا در شهری همچون توکیو جای پسری خوشتیپ باشد و تاکی دبیرستانی که در توکیو زندگی و در رستورانی کار میکند و دستی بر نقاشی و هنر هم دارد. آرزوی میتسوها برآورده میشود و یک روز صبح، جای او با تاکی عوض میشود. آنها با نوشتن روی کاغذ، موبایلهای خود و گاهی حتی بدنشان با هم ارتباط برقرار میکنند و برای هم قوانینی تعیین میکنند.
خیلی وقتها تصور ما از داستانهایی که نوجوانان شخصیتهای اصلی آن هستند، روایتهایی سطحی و نابالغ است، اما انیمه Your Name فراتر از یک داستان نوجوانانه است. نمایش بلوغ دو فرد در جسم دیگری و زندگی با شرایط او، نوعی از طنز و عشق را به درونمایهی انیمه Your Name افزوده است. علاوهبراین، میتسوها با خیزبرداشتن به سوی بزرگسالی، در کشمکش بین سنت و مدرنیته هم دستوپا میزند و همین آشفتگیهای بلوغش را دوچندان میکند. جذابیت اصلی انیمه Your Name در بیان ارتباط و همدلی است. راههایی وجود دارند که انسانها میتوانند یکدیگر را بفهمند، ولی بعضی مسایل را حتی اگر جای دیگری هم زندگی کنیم، متوجه نخواهیم شد.
آثاری که در آن دو فرد باهم جابجا شوند، کم نیستند اما بیشتر در قالب طنز یا مفهومی علمی-تخیلی به آن میپردازند. انیمه Your Name علاوه بر آن خطوط ظریف طنزی که دارد، بیشتر در شخصیت میتسوها و تاکی کاوش میکند و دنیای هریک را به طور مستقل به ما نشان میدهد. همین مسئله باعث شده تا با اینکه این موضوع تقریبا تکراری است، نوع روایتش کاملا نو باشد. با انیمهای سروکار داریم که رنگها و جزئیات در آن بسیار اهمیت دارند و موسیقی و صداها، مخاطب را به پویشی مداوم در زندگی شخصیتها وادار میکند.
انیمه Your Name در ژاپن و در سطح جهانی یک موفقیت تجاری بوده است. این انیمه، دومین فیلم پرفروش ژاپن پس از انیمه Spirited Away است و اولین فیلمی است که توسط هایائو میازاکی ساخته نشده و فروش بالای 100 میلیون دلار داشته. این تنها اثر موفق ماکوتو شینکای نیست و او از این انیمههای محبوب و موفق کم نساخته است. دیگر آثار شینکای هم مطمئنا میتوانستند در این لیست قرار بگیرند، اما ما به معرفی یک انیمه از این کارگردان بسنده کردیم تا فرصت معرفی انیمههای بیشتری وجود داشته باشد. از جمله آثار خوب شینکای میتوان به این چند مورد اشاره کرد: انیمه The Garden of Words، انیمه 5 Centimeters per Second، انیمه The Place Promised in Our Early Days و آخرین انیمه او، یعنی Weathering with You.
انیمه سینمایی Grave of the Fireflies
- ژانر: درام، جنگی
- استودیو سازنده: Studio Ghibli
- سال ساخت: 1988
- منبع: داستان کوتاه Akiyuki Nosaka
- کارگردان: Isao Takahata
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.5 | آیامدیبی: 8.5
به جرات میتوان گفت که انیمه سینمایی Grave of the Fireflies یا مدفن کرمهای شبتاب، نه تنها از بهترین انیمهها، بلکه از بهترین آثار جنگی است که تابهحال ساخته شده. اثری که نه صرفا به خود جنگ، بلکه به عواقبی که ملتِ درگیر جنگ با آن دستوپنجه نرم میكنند، میپردازد، یک تراژدی تلخ، متاثرکننده و عبرتآموز. اگرچه این انیمه تنها درباره رنج و ناامیدی نیست و لحظاتی جادویی از زیباییهای طبیعت و دلخوشیهای بامزه کودکانه در این فیلم وجود دارند که با وجود اینکه احساسات ما را بیش از پیش جریحهدار میکند، اما این اثر را از دیگر آثار جنگی متمایز میسازد.
داستان با صحنهای تلخ و با لحنی صریح شروع به روایت میکند؛ با مرگ ذرهذرهی نوجوان داستان ما، سِتا (Seita) از گرسنگی و قحطی. روح ستا از بند مصیبتهای زندگی رها میشود و به روح خواهر کوچکترش، ستسوکو (Setsuko) میپیوندد و با یکدیگر به سوی مقصدی نامعلوم حرکت میکنند. سپس با فلشبکی به حوادثی از ماههای اولیه، زمانی که هر دوی آنها زنده بودند، بازمیگردیم. این دو خواهر و برادر پس از حمله هواپیماهای آمریکایی به شهر کوبه و بمبگذاری در آنجا، از مادرشان جدا شده و آخرین روزهای خود را با صرف هزینههای زندگی خود در یک مکان دورافتاده و ویرانه سپری میکنند و از هیچ کمکی از سوی بزرگسالان برخوردار نیستند. آن دو به همان اندازه که برای زنده ماندن میجنگند، لحظات زیبا و کودکانهای را درکنار هم سپری میکنند، تا اینکه سرانجام چنگال گرسنگی گلویشان را میفشارد و مرگ، روح معصوم آنها را به پرواز درمیآورد.
ویژگی مهم این انیمه، زمانی است که برای سکوت در آن اختصاص داده شده است. لحظاتی که صبورانه به ما فرصت تامل میدهند. فیلم عجلهای برای داستانسرایی ندارد، زیرا پایان آن مشخص است، پس با نماهای طولانیمدت و بدون دیالوگ، در دل طبیعت زیبای بهتصویرکشیدهشده، نگاه عمیقی به لحظات خصوصی شخصیتهای اصلی میاندازد و به مخاطب زمان میدهد تا بتواند احساسات آنها را درک کند. ایسائو تاکاهاتا دوست و همکار جدانشدنی هایائو میازاکی که در سن 82 سالگی درگذشت، علاوه بر این انیمه، آثار ارزشمند دیگری نیز خلق کرده که جای آن قطعا در لیست انیمههای برتر تاریخ خالی است. از میان این آثار میتوان به انیمههای Only Yesterday و The Tale of the Princess Kaguya اشاره کرد، اما بنابر محدودیت این مقاله ما تنها انیمه سینمایی مدفن کرم های شب تاب را به نمایندگی از این کارگردان آوردهايم.
انیمه سینمایی Ghost in the Shell
- ژانر: علمی-تخیلی، فانتزی، سایبرپانک، معمایی
- استودیوی سازنده: Production I.G
- سال ساخت: 1995
- منبع: مانگای Masamune Shirow
- کارگردان: Mamoru Oshii
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.3 | آیامدیبی: 8
- تریلر انیمه Ghost in The Shell
بخش 9 امنیت ملی که توسط سرگرد موتوکو کوساناگی رهبری میشود، سازمانی است که به منظور مبارزه با تروریسم سایبری ساخته شده. در دنیایی که بشر میتواند انسانهای تماما مکانیکی بسازد، انسان-رباتهای پیشرفتهای وجود دارند که هم از لحاظ بدنی و هم ذهنی بهتر از انسانهای عادی هستند. مشکلی که این نوع جدید انسان دارد، این است که ممکن است هک بشود یا حملهای سایبری برایش رخ بدهد. بخش 9 امنیت عمومی، مقابل چنین جنایتهایی میایستند. مشکل از وقتی آغاز میشود که هکر جدیدی، یک سری حملات متوالی انجام میدهد و پیدا کردنش بسیار سخت میشود. موتوکو کوساناگی و گروهش وظیفه دارند تا این هکر را پیدا کنند.
انیمه Ghost in the Shell، از مانگایی با همین عنوان، نوشته Masamune Shirow ساخته شده است. بعد از آن یک فیلم سینمایی دیگر هم در ادامه این روایت ساخته شد که در مجموع باعث شد انیمه Ghost in the Shell به شهرت زیادی برسد. این شهرت تا جایی پیش رفت که چهار سری تلویزیونی بعد از این دو سینمایی ساخته شدند و در سال 2017، فیلم لایواکشنی با بازی اسکارلت جوهانسون هم با اقتباس از مانگای این اثر، تولید شد. انیمه Ghost in the Shell، احتمالا معروفترین انیمه سایبرپانکی است که تاکنون ساخته شده. این اثر در سطح جهانی شناخته شده و با این که فیلم اول آن در سال 1995 منتشر شده و با گذشت این همه سال، هنوز جزو آثار ماندگار دنیای انیمه است.
انیمه Ghost in the Shell با یک زمینه سایبرپانکی از یک جایی به بعد وارد مفاهیم فلسفی میشود و ماهیت بشر را مورد پرسش قرار میدهد. کوساناگی با بدن تقریبا مصنوعی خود، با یک بحران وجودی روبرو است و مدام به انسان بودن خود شک میکند. ساختههای دست بشر را در نظر بگیرید که بتوانند خودآگاهی به دست آورند، آنگاه چه کسی حقیقتا انسان است؟ و اصلا معنی انسان بودن چیست؟
انیمه سینمایی Vampire Hunter D: Bloodlust
- ژانر: ترسناک، اکشن، فانتزی، عاشقانه
- استودیوی سازنده: Mdhouse، BMG Funhouse، Goodhill Vision
- سال ساخت: 2000
- منبع: رمان Hideyuki Kikuchi
- کارگردان: Yoshiaki Kawajiri
- امتیازها: مایانیمهلیست: 7.9 | آیامدیبی: 7.7
کلاسیک، مینیاتوری و باشکوه سه کلمهای هستند که میتوانند فضای کلی داستان انیمه Vampire Hunter D: Bloodlust را توصیف کنند. این انیمه در آمریکا به عنوان اولین انیمه ترسناک بزرگسالان شناخته شده که توانسته است در قالب تصاویر تاریک اروپای عصر گوتیک، داستان کلاسیکی از یک خونآشام نجیبزاده و عشق ممنوعه او با یک انسان را روایت کند. این انیمه از آن انیمههایی نیست که بتواند توجه هر اوتاکویی را به خود جلب کند، به خصوص زمانیکه با بسیاری از انیمههای خونآشامی جدیدی احاطه شدهایم که داستانهایشان برایمان کلیشهای شدهاند. اما این انیمه یکی از آن جواهرات فراموششدهای است که زیر لایههای گذر زمان دفن شده و انتظار اوتاکویی را میکشد که قلبش برای کشف انیمههای ناشناخته و اصیل میتپد.
داستان این انیمه در آیندهای دور در زمانی که خونآشامها در شب حکمفرمایی میکنند، میگذرد. در این دوران، شکارچیان خونآشام تنها افرادی هستند که از انسانها دربرابر نیش و جادوی قدرتمند خونآشامها محافظت میکنند. اما حالا رفتهرفته تعداد خونآشامها کاهش یافته و شکارچیان برای شکارِ همان تعداد اندکی که برای پاداش باقی ماندهاند، کمین گرفتهاند. یکی از آنها، شکارچی بدنامی به نام D، یک نیمه انسان و نیمه خونآشام است که از طرف خانواده ثروتمند و اصیلی ماموریت مییابد تا دخترشان شارلوت را که توسط خونآشام اصیلزادهای به نام «بارون مایر لینک.دی» (Baron Meier Link. D) دزدیده شده، نجات دهد و اگر به خونآشام تبدیل شده باشد، او را بکشد. البته D تنها شکارچی نیست که به دنبال مایر است و گروه شکارچیان دیگری به رهبری زنی به نام لیلا (Leila) نیز از سوی برادر شارلوت ماموریت یافتهاند تا مایر را بکشند. این شکارچیان هرچه به مایر نزدیکتر میشوند، بیشتر میفهمند که چیزی فراتر از آنچه به نظر میرسد، بین مایر و شارلوت در جریان است.
اگر از طرفداران ژانر خونآشامی هستید، این انیمه پیشنهاد بسیار مناسبی برای شما است. اگرچه فضای آن کمی قدیمی بهنظر میرسد، اما دارای داستانی است که به نمونه اولیه داستانهای دراکولا شباهت بیشتری دارد تا به نمونههای اقتباسی امروزی. این سینمایی دارای خونآشامهایی باجذبه، تودار، عاشق و درعینحال ترسناک، بیرحم و خشن است که میتوانند دیگران را تسخیر کنند. داستان آن به طور کلی حول محور عشقی ممنوعه میگذرد، عشقی که عطش خونآشام عاشق را به اوج میرساند، اما درعینحال از قربانی کردن معشوق خود وحشت دارد و انسانی که حاضر است تمام زندگیاش را برای چنین عشقی به خطر بیاندازد و خود را پیشکش کند.
این انیمه همچنین از لحاظ بصری خیرهکننده است. قلعههایی به سبک معماری گوتیک با جزئیات بسیار دقیق، فضای مهآلود، پالت رنگی تاریک و خاکستری با بسیاری المانهای ترسناک و شیطانی که دنیای عجیب و سورئال داستان را زنده میکنند. همچنین، سفری که شکارچی D برای نجات شارلوت طی میکند، ما را با خود از لوکیشنهای خارقالعاده و تماشایی شهرهای صحرایی وسترن به دشتهای سرسبز و ویرانههای به سبک یونانی میبرد تا به قلعهای که مایر در آن است، برساند. همه اینها به همراه طراحی شخصیتهای منحصربهفرد و مرموزانه یوتاکا مینووا (Yutaka Minowa) دست به دست هم دادهاند تا شاهکاری خلق شود که از دیدها پنهان مانده است.
انیمه سینمایی Jin-Roh: The Wolf Brigade
- ژانر: تریلر، اکشن، درام
- استودیوی سازنده: Production I.G
- سال ساخت: 1999
- منبع: مانگای Mamoru Oshii
- کارگردان: Hiroyuki Okiura
- امتیازها: مایانیمهلیست: 7.7 | آیامدیبی: 7.4
- تریلر انیمه سینمایی Jin-Roh: The Wolf Brigade
انیمه Jin-Roh از آن دسته انیمههای تحسینشدهای است که آنقدرها در ایران شناختهشده نیست. کارگردان این اثر Hiroyuki Okiura، در فیلمنامهنویسی و طراحی با کارگردانان بهنام و پروژههای بزرگی کار کرده است. Hiroyuki Okiura کارگردان انیمهی شناختهشده A Letter to Momo نیز میباشد که آن هم لایق قرار گرفتن در این لیست است. علتی که باعث شده انیمه Jin-Roh برای معرفی از این کارگردان انتخاب شود، خاص بودن داستان، فضا و طراحی آن است. انیمه A Letter to Momo شاید شما را یاد آثار میازاکی بیاندازد، اما انیمه Jin-Roh از این حیث که شبیه به اثر دیگری نیست، منحصربهفرد است. انیمه Jin-Roh را یکی از غمانگیزترین انیمهها میدانند که از ابتدا در یک فضای حزنآلود اتفاق میافتد و صداگذاری و دیالوگها به عمیق شدن این اندوه کمک شایانی میکنند. درک انیمه Jin-Roh به میزان توجه شما به تصویر، کنشها و حالات شخصیتها بسیار وابسته است، چراکه بخش بزرگی از داستان در گفتوگوها اتفاق نمیافتد.
داستان یک دهه پس از بمب اتم و جنگ جهانی دوم رخ میدهد. ژاپنی که بعد از فروپاشی باید خود را از همه لحاظ به میادین جهانی برگرداند، سیاستهای سختگیرانه اقتصادی ترتیب میدهد و شرایط بد اقتصادی منجر به ناآرامیهای اجتماعی در سطح کشور میشود. بیکاری، مهاجرت، زاغهنشینی و افزایش جرم و خشونت دامان ژاپن را میگیرد. بدترین این پدیدهها، پدیدارشدن گروههای مسلح ضدحکومتی بود که پلیس محلی دیگر توان مبارزه با آنها را نداشت و دولت برای نقض نکردن قوانین تصمیم میگیرد تا گروه شبهنظامی جدیدی راه بیاندازد که هدفش مقابله با این گروهکهای تروریستی باشد. این گروه شبهنظامی بهخاطر تجهیزات پیشرفته و قدرت سیاسی سرانش به زودی نظم عمومی را در دست میگیرد.
تا اینجا، این هستهی مرکزی داستان و محیطی است که قصهی اصلی در آن اتفاق میافتد. در میان یکی از شورشهای مردم پایتخت، یکی از گروههای ضددولتی اقدام به بمبگذاری میکنند. برای مقابله با آنها، گروه شبهنظامی ویژه دستبهکار میشوند، تمام تروریستها را میکشند و به دنبال دختر بمبگذار میگردند. کازوکی فوسه دختر تروریست را پیدا میکند، ولی برخلاف ماموریتش او را نمیکشد. فوسه که انگار در یک ناباوری به سر میبرد، درحالیکه دختر ضامن بمب در دستش است، از او میپرسد «چرا؟» و حتی با دستور شلیک آتش هم شلیک نمیکند. دختر بمب را منفجر میکند و این حرکت فوسه برای گروه ویژه گران تمام میشود. کازوکی فوسه در واقع با انسانیت خودش درگیر میشود و پس از این ماجرا در توهمهای خود بازهم دختر را میبیند. او که به دنبال اطلاعاتی از این دختر میگردد، با خواهرش برخورد میکند و این آغاز آشنایی آنها میشود.
دنیای انیمه Jin-Roh پر از رنگهای قهوهای و خاکستری است، ولی دو دختر داستان از ابتدا تا انتها لباس قرمز رنگ به تن دارند. در فیلم بارها به داستان شنل قرمزی ارجاع داده میشود و حتی این داستان از زبان شخصیت اصلی زن خوانده میشود. شنل قرمزی دقیقا ما را یاد این دو دختر میاندازد و تیپ گرگها که اشاره به فرقهای از نیروی ویژه دارند هم گرگ داستان ما هستند. استعارههای انیمه Jin-Roh و ارتباطش با شنل قرمزی، غم و اندوه روایت را دو چندان میکند. انگار از همان ابتدا مخاطب پی میبرد که چقدر این انیمه میتواند بیرحم باشد. از نظر فنی، این فیلم از محدودیتهایی که انیمیشن سنتی دارد، پیشی گرفته و تکنیکهای سینمایی چشمگیری در آن بهکار رفتهاند تا جاییکه گاهی تقریباً فراموش میکنید که در حال تماشای انیمیشن هستید. اما در سایر مواقع بهویژه در بخشهای غیراکشن، انیمیشن تقریبا معمولی است. انیمه Jin-Roh در همان سالهای 1999 و 2000 توانست توجه زیادی به خود جلب کند و برندهی سه جایزه ملی و سه جایزهی بینالمللی بشود. فیلم لایو اکشن Illang: The Wolf Brigade محصول 2018 کره جنوبی، اقتباسی از این انیمه به کارگردانی Kim Jee-woon است.
انیمه سینمایی Royal Space Force: The Wings of Honnêamise
- ژانر: علمی-تخیلی، اکشن
- استودیوی سازنده: GAINAX
- سال ساخت: 1987
- کارگردان: Hiroyuki Yamaga
- امتیازها: مایانیمهلیست: 7.5 | آیامدیبی: 7.3
انیمه Royal Space Force یک انیمه علمی-تخیلی است که تفاوت زیادی با دیگر آثار این ژانر دارد. این انیمه به جای تمرکز روی درام، دوئل یا نبردهای فضایی همهجانبه، رویکردی بنیادیتری در داستانپردازی خود ارائه میدهد و بر عملکرد شخصیتها و روابط میان آنها تمرکز میکند. به عبارتی این فیلم نشاندهنده عواقب غیرمستقیم جنگ و چگونگی رنج مردم بهخاطر آن است.
در پادشاهی Honnêamise -در دنیایی متفاوت و کشوری با فناوری قرن بیستم ما- پسر جوانی به نام Shirotsugh که از کودکی آرزوی پرواز و فضانوردی داشته، به عنوان دانشجوی افسری در نیروی فضایی سلطنتی مشغول به تحصیل است. این دانشکده هوا-فضا نه در دید سران کشور و نه مردم، جدی پنداشته نمیشود، چرا که تابهحال هیچوقت حتی یک ماموریت فضایی هم نداشته است. Shirotsugh بسیار بیانگیزه است و حتی نمرات خوبی هم ندارد و جزو دانشجوهای سطح پایین دانشکده به حساب میآید. او شبی در گشتوگذار شبانهاش با دختری به نام ریکینی آشنا میشود که به دنبال آمالش در نجوم و فضا میگردد و ازهمینرو، Shirotsugh به سخنان ریکینی علاقهمند میشود. این دیدار باعث میشود تا آنها بیشتر باهم ارتباط بگیرند و شجاعت ریکینی، الهامی برای Shirotsugh و ادامه دادن به علاقه کودکیاش میشود. این موضوع تا جایی پیش میرود که او تنها فرد کلاس است که قبول میکند تا رهبری موشک فضایی را برعهده بگیرد. او که اولین انسان از سرزمین خود است که میخواهد به فضا برود، در مدت باقیمانده تلاشش را میکند تا فرد قابلی برای این کار شود. دولت Honnêamise که متوجه فعالیتهای دانشکده میشود و اولویتش جنگیدن با کشورهای دیگر است، با این کار مخالفت میکند.
بعضی از سکانسهای انیمه Royal Space Force کند پیش میروند، اما طنز موجود در انیمه و تعقیبوگریزهایش به هیجان فیلم میافزایند و خستگی از این سکانسها را تعدیل میکنند. انیمه Royal Space Force، یکی از اولین تلاشهای استودیو Gainax در زمینهی انیمیشن است. اگرچه آنقدر که باید در گیشه نصیبش نشد، اما در چشم صنعت انیمه اثری قوی و نو بود. طراحی شخصیتها و فضای داستان و شهر، شبیه به یونان باستان است، اما تکنولوژی، سرگرمی و تفکرات انسان قرن بیستمی و جهش خوبی به تکنولوژی بیشتر و قرن 21 در آن ورود میکند. سبک هنری انیمه Royal Space Force مانند پلی است که یک فضای پیشرو و آیندهنگر را به منظرهای بدوی متصل میکند. یکی از دلایلی که باعث شده تا انیمه Royal Space Force آنطور که باید دیده نشود، انتشار انیمه همسایه من توتورو از میازاکی و انیمه Akira در همان سالهاست. این انیمه توانست تا رزومهی خوبی برای دستاندرکاران آن از جمله کارگردانش Hiroyuki Yamaga باشد. وی بعد از انیمه Royal Space Force علاوه بر کارگردانی، در پروژههای زیادی نویسنده و تهیهکننده بود؛ یکی از این آثار انیمه معروف Neon Genesis Evangelion است.
انیمه سینمایی Metropolis
- ژانر: علمی-تخیلی، درام، ماجراجویی، تریلر
- استودیوی سازنده: Madhouse
- سال ساخت: 2001
- منبع: مانگای Osamu Tezuka
- کارگردان: Rintaro
- امتیازها: مایانیمهلیست: 7.5 | آیامدیبی: 7.2
- تریلر انیمه متروپولیس
انیمه متروپولیس از آن انیمههایی است که در تاریخ انیمیشن ژاپن نقش پررنگی داشته و برخلاف ظاهر کودکانهاش، مفاهیم اجتماعی عمیقی دارد. اوسامو تزوکا پدرخوانده مانگای ژاپن و خالق مانگای این انیمه، هیچگاه منبع الهام خود را برای مانگایش فاش نکرد، اما بسیاری معتقدند که این مانگا و انیمه بازسازی سینمایی صامتی به همین نام و ساخته فریتس لانگ (Fritz Lang)، محصول کشور آلمان در سال 1927 است. این فیلم منبع الهام فیلمسازان بزرگی همچون Ridley Scott برای فیلم Blade Runner و همچنین انیمه Ghost In The Shell بوده و انیمه متروپولیس نیز یکی از آنها است.
در آیندهای دور، شهر متروپولیس توسط رباتهایی ساخته شده است که به صورت تماموقت کار میکنند اما از طرف دیگر، انسانها کارشان را از دست میدهند و مجبور میشوند تا در دنیایی زیرِ زمین که به دوبخش «فاز 1» و «فاز 2» تقسیم میشود، به ادامه زندگی بپردازند. درحالی که تنها افراد پولدار و مشهور قادر هستند که روی سطح زمین زندگی کنند. «دوک رِد» حاکم شهر متروپولیس، سلاح قدرتمندی به شکل برجی بلند بهنام زیگورات ساخته است که حالا به یک میزبان نیاز دارد، یک ربات انساننما. دوک رد، دکتر لاوتون فاسد را استخدام میکند تا نمونهای اندرویدی از دختر مرحومش «تیما» را بسازد تا تیما بر تخت سلطنت زیگورات نشانده شود. اما این نقشه با وجود راک، پسری که دوک رد او را به فرزندخواندگی پذیرفته است، نتیجه معکوس میدهد، زیرا او نسبت به تیما حسادت کرده و آزمایشگاه لاوتون را نابود میکند تا بتواند زندهزنده تیما را بسوزاند. در این میان کنیچی، مسافر ژاپنی جوانی به صورت اتفاقی در اطراف آزمایشگاه پیدا میشود و تیما را نجات میدهد. سپس هر دوی آنها در حالی که هیچ شناختی از شهر ندارند، با یکدیگر حقایق تاریک شهر را کشف میکنند.
این انیمه نقطه ضعفهایی دارد که هم در بخش روایی و هم در سبک بصری آن آشکار میشود؛ به عنوان مثال، همانطور که داستان آن در مانگا ناتمام رهاشده، در پایان انیمه نیز برخی کاراکترها ناپدید میشوند و پایان داستان به داستانهای جنگی شباهت پیدا میکند. همچنین، در پویانمایی این انیمه و بهخصوص در پسزمینهها از مقدار زیادی تکنیک انیمیشن سهبعدی (CGI) استفاده شده که درکنار شخصیتهای دو بعدی آن، تضاد چشمگیری را به وجود آورده است. به همین دلیل، با وجود اینکه این انیمه همزمان با انیمه سینمایی شهر ارواح میازاکی ساخته شد، اما به دلیل سبک بصری کاملا دوبعدی و زیبای شهر ارواح نتوانست که از آن پیشی بگیرد. با این وجود چیزی که این انیمه را ارزشمند میسازد، ایدهی پیشروی داستان آن و طراحی شخصیتهای بامزه و کارتونی سبک اوسامو تزوکا است که لذت دیدن فیلم را چندبرابر میکنند. علاوهبرآن، رابطهی دوستداشتنی که بین شخصیت تیما و کنیچی شکل میگیرد و لایههای مفهومی عمیقی که زیرپوست معصومانه شخصیتهای داستان پنهان شده، این انیمه را به اقتباس موفقی از سینمایی فریتز لانگ تبدیل کرده است.
انیمه سینمایی The Boy and The Beast
- ژانر: فانتزی، ماجراجویی، اکشن
- استودیوی سازنده: Studio Chizu
- سال ساخت: 2015
- کارگردان: Mamoru Hosoda
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.40 | آیامدیبی: 7.7
به سراغ هر لیست «بهترین انیمه های سینمایی» که بروید، حتما دو یا سه اثر از مامورو هوسودا در آن پیدا میکنید. او یکی از کارگردانان معروف دنیای انیمه است که طرفدارانی از سلیقههای مختلف دارد و آثار او بیشتر خانوادگی هستند. اگرچه موضوع انیمههایش به طور کل خاص و متفاوت هستند اما او بیشتر تمرکزش را بر شخصیتها، مراحل رشد آنها و ارتباط میانشان میگذارد، درحالیکه از موضوع اصلی هم فاصله نمیگیرد و مخاطب را کاملا سرگرم خود میکند. شاید اگر بخواهیم برای انیمههای هوسودا رتبهبندی قائل بشویم بسیار کار دشواری باشد، چرا که همه انیمههای او باکیفیت هستند.
در پشت کوچههای تنگ و تاریک شیبویا هیچچیزی برای انسانها وجود ندارد، اما برای حیوانات بهشت است. شهرهایی پر از حیوانات و هیولاها که در صلحوصفا کنارهم زندگی میکنند. داستان از جایی آغاز میشود که استاد اعظم بهشتِ حیوانات میخواهد خودش را بازنشسته کند و به خدا تبدیل شود. او شک دارد که خدای چه چیزی بشود و این فرصت را به قویترین حیوانات دنیایشان داده است تا بتوانند نامزد جایگاه استادی بشوند. یوزن و کوماتتسو دو نامزد مقام استادی هستند، یوزن طرفداران و شاگردان بسیاری دارد، اما اوضاع برای کوماتتسو جور دیگری است. او حتی یک شاگرد هم ندارد و در تنهایی خویش به سر میبرد. به همین دلیل است که مبارزه نهایی بین این دو نفر شروع نمیشود، زیرا کوماتتسو حتما باید شاگردی داشته باشد. روایت داستان تا اینجا روشن، شاد و بانمک است، اما یکباره داستان عوض میشود، راوی میرود و به دنیای تاریکی پا میگذاریم، دنیای انسانها. در دنیای انسانها پسر بچهای به نام رن بهتازگی مادرش را از دست داده و پدرش را هم برای مدتها ندیده است. او که دوست ندارد با خویشاوندانش زندگی کند، از خانه فرار میکند. او در همینحین به طور اتفاقی با کوماتتسو آشنا میشود. کوماتتسو از او میخواهد تا شاگردش بشود و رن از سر کنجکاوی پایش به بهشت حیوانات باز میشود. پسر بچهای غمگین، تنها و متنفر از انسانها که قرار است با کوماتتسوی لجباز زندگی کند. کوماتتسو میخواهد که استاد اعظم شود، اما فاقد هرگونه نشانهای از رهبری است و رن که خانوادهای ندارد و از همه بیزار. رابطهی این دو نفر به جای آنکه استاد و شاگردی باشد، بیشتر پدر و پسری میشود. کوماتتسو اسم «کیوتا» را برای رن برمیگزیند و اینگونه زندگی دونفرهی آنها شروع میشود.
همانطور که مامورو هوسودا را «مرد خانواده» دنیای انیمیشن مینامند، در انیمه The Boy and The Beast هم اثر این لقب را مشاهده میکنیم. او بیشتر به یک رابطه پدر و پسری پرداخته است. اینکه خانواده فقط رابطه خونی بیولوژیکی نیست و والدبودن خصوصیات خاصی دارد. پسربچهای که در فقدان مادرش در پی پدر خود میگردد، در آغوش مردی بزرگ میشود که تا قبل از آن اصلا با او آشنایی نداشته است. دو شخصیت محوری داستان کیوتا و کوماتتسو هستند، در سالهایی که به عنوان استاد و شاگرد کنارهم سپری میکنند و بسیار ازهم میآموزند و رشد میکنند. رابطه آنها با این که در ظاهر نشان نمیدهند، دقیقا مثل یک خانواده واقعی است. اگرچه موضوع داستان خود بهتنهایی آشنا یا تکراری نیست، ولی اصلا متمرکز بر رابطهی یک حیوان و انسان نیست؛ بیشتر رابطهی دو شخصیت به چشم میآید که فارغ از تفاوت اساسی و نوعی خود، بسیار سازگار هستند.
انیمه سینمایی Perfect Blue
- ژانر: روانشناختی، معمایی، تریلر
- استودیوی سازنده: Madhouse
- سال ساخت: 1998
- منبع: رمان Yoshikazu Takeuchi
- کارگردان: Satoshi Kon
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.4 | آیامدیبی: 8
انیمه Perfect Blue آن فیلمی است، که پای ساتوشی کن را به میدان جدی کارگردانی باز کرد، اثری که انقلابی در دنیای انیمیشن بود و نوید هنرمندی بیمانند را میداد. این انیمه با وجود اولین انیمه سینمایی کن بودن، از نظر بسیاری بهترین اثر اوست. پیش از این فیلم، هیچ انیمهای به این اندازه خاص و متمرکز بر موضوعات روانشناختی نپرداخته بود. ساتوشی کن در ژانرهای مختلفی انیمه ساخته است، که غالبا زمینهی روانشناختی دارند ولی تکرار و بیهودگی در هیچکدام از فیلمهایش راه ندارد. او همانقدر که طناز است و میتواند کمدیهای نغز بسازد، همانقدر هم میتواند درامی بدیع بسازد. انیمه Perfect Blue، بهترین اقتباس ممکن از رمان Yoshikazu Takeuchi است. با تماشای آن، متوجه هوش و استعداد سرشار ساتوشی کن در ادغام روایت داستان به بهترین شکل ممکن و معجزهی تصویر میشوید. تا زمانیکه به ده دقیقهی آخر فیلم نرسیدهاید، متوجه حبابی که تا اینجای کار در آن بودید، نمیشوید. حبابی که شما باید بهتنهایی تشخیص دهید، واقعیت در کدام طرف آن قرار دارد. شاید اگر بخواهید کسی را با دنیای انیمه آشنا کنید، به او آثار استودیو جیبلی را معرفی کنید، اما اگر میخواهید کسی انیمه را به عنوان مدیومی متفاوت و جداگانه جدی بگیرد و بخشی از سینما را تجربه کند که تابهحال آن را ندیده، انیمه Perfect Blue بهترین راه ورود است.
این انیمهی سینمایی حول ستارهی پاپ، میما کریگوی میچرخد که در گروه سه نفرهای خواننده اصلی است. داستان از جایی شروع میشود که میما تصمیم میگیرد زندگی خود را به چالش بکشد، خوانندگی را کنار بگذارد و وارد حرفهی بازیگری بشود. عدهای از طرفداران میما آشفته میشوند و با او مخالفت میکنند. تا اینجای کار داستان به صورتی معمولی پیش میرود و در جایی روند انیمه تغییر میکند که میما را در حال نقشآفرینی فیلمهایش میبینیم. او ابدا خوشحال نیست و انگار هویت خود را گم کرده است. بسیاری از طرفدارانش ناراضی هستند و یکی از آنها با تعصب بسیاری میما را «خیانتکار» میخواند و سعی دارد تا او را بیازارد. میما تمام تلاشش را میکند تا در دنیای بازیگری هم به همان موفقیت خوانندگی برسد. در این میان تحتفشار، تصمیم میگیرد تا پیشنهاد یک نقش غیراخلاقی را بپذیرد تا بتواند نقشهای بهتری بگیرد. او که تابهحال در دید همه در نقش یک ستارهی معصوم و پاک بوده است، حالا تصویر دیگری از خود را به نمایش میگذارد. او در این میان با وبلاگی آشنا میشود که در آن فردی به نام میما از افکار روزانهاش حرف میزند. تمام اینها نقطهی آغاز فروپاشی روانی میما است.
ساتوشی کن در این انیمه بارها فرش زیر پایمان را میکشد و ما با تمام تصورات پیشینمان زمین میخوریم. شکاف واقعیت و رویا بهقدری ظریف است که تصویر شما را فریب میدهد و به حدی فراخ است که بالاخره میفهمید رودست خوردهاید. انیمه Perfect Blue، تاریخ انقضایی ندارد و امروزه پس از گذشت 23 سال از آن، هنوز همانقدر عظیم و شاهکار است. قطعا آثار دیگر ساتوشی کن هم در لیست بهترین انیمه های سینمایی قرار دارند، اما در این نوشته فقط به معرفی این اثر از او بسنده کردیم. اگر فقط مجال دیدن یک اثر از ساتوشی کن را دارید، بیشک انیمه Perfect Blue آن اثری است که باید آن را تماشا کنید. این اثر حتما جزو انیمههای برتر کل تاریخ ژاپن قرار میگیرد.
انیمه سینمایی Into the Forest of Fireflies’ Light
- ژانر: ماوراطبیعی، عاشقانه
- استودیوی سازنده: brain’s base
- سال ساخت: 2011
- منبع: مانگای Yuki Midorikawa
- کارگردان: Takahiro Omori
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.41 | آیامدیبی: 7.9
انیمه Into the Forest of Fireflies’ Light یا Hotarubi no Mori e، انیمه عاشقانهای با طراحی به غایت ساده، ملیح و دوستداشتنی است، درست مانند داستان بیمانندش. هوتارو دختری ششساله است که برای تعطیلات تابستانی به شهری در جوار یک جنگل میرود و برای بازیکردن راهی جنگل میشود. زمانیکه هوتارو در جنگل گم میشود، با پسری جوان و نقابدار به نام جین آشنا میشود. جین به او کمک میکند تا راهش به خانه را پیدا کند و به او هشدار میدهد که او روحی است که نباید لمس شود. اگر کسی او را لمس کند، ناپدید میشود و از بین میرود. هوتارو تا زمانی که آنجاست، هرروز به دیدن جین میرود و با او بازی میکند و در پایان تابستان به شهر خودش برمیگردد. هوتارو هر تابستان به آن شهر در جوار جنگل میآید و روزهایش را با جین سپری میکند. فیلمی چهل و پنج دقیقهای دربارهی عشقی عجیب که با بلوغ و رشد هوتارو بالوپر میگیرد و بزرگتر میشود. انیمه Into the Forest of Fireflies’ Light، از آن دسته آثاری است که بهخاطر سادگی زیاد شاید اصلا جزو آثار برتر به چشم نیاید، اما اثری که در ذهن شما میگذارد، باعث میشود تا در لیست شخصیتان برای معرفی یک انیمه شیرین و دوستداشتنی قرار بگیرد.
اساس داستان بر پایهی عشقی است که هیچ لمس و تماس بدنیای در آن وجود ندارد. چنین عشقی یا خستهکننده خواهد بود یا خلاقانه، که داستان هوتارو و جین از نوع دوم است. همین نبود تماس جسمی باعث میشود تا عشقی که میان این دونفر شکل میگیرد به ارتباط جنسی وابسته نباشد و بیشتر بر ارتباط معنوی تمرکز داشته باشد. با این که این دو نفر محدودیتهای زیادی دارند، اما این باعث نشده است که صمیمیتی مصنوعی و به دور از واقعیت داشته باشند. برخلاف انتظار، همین صمیمیت زیبا پیوند دوستی آنها را به عشق تبدیل میکند. عشقی که هیچیک از طرفین آن خودخواهیای ندارند، چرا که تنها راهی که دارند همین نوع از رابطه است. انیمه Into the Forest of Fireflies’ Light، از روی مانگایی به همین نام که توسط یوکی میدوریکاوا نوشته شده، ساخته شده است. Takahiro Omori بعد از این اثر، اثر معروفتر میدوریکاوا، یعنی Natsume’s Book of Friends را نیز کارگردانی کرده است.
انیمه سینمایی Wolf Children
- ژانر: درام، خانوادگی، فانتزی
- استودیوی سازنده: Studio Chizu
- سال ساخت: 2012
- کارگردان: Mamoru Hosoda
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.7 | آیامدیبی: 8.1
فرض کنید که عاشق یک گرگینه شدهاید، او نیز عاشق شماست و تصمیم میگیرید تا با یکدیگر زندگی کنید. زیبا است، اینطور نیست؟ اما چه میشود اگر فرزندانتان گرگینه به دنیا آیند؟ زمانی که بیمار شوند، آنها را بیمارستان میبرید یا دامپزشکی؟ آنها را به مدرسه میفرستید یا در دل جنگل رهایشان میکنید؟ چگونه از آنها در برابر انسانها مراقبت خواهید کرد؟ و زمانی که به بلوغ برسند… امان از زمانی که به بلوغ برسند و کنترل کردنشان دشوار، محافظت از آنها طاقتفرسا و تصمیمگیری برای زندگیشان غیرممکن شود. آنقدرها هم آسان نیست، اینطور فکر نمیکنید؟
داستان انیمه Wolf Children درباره هانا است، دانشجویی در دانشگاه توکیو. او در یکی از کلاسهای دانشگاه عاشق مرد غریبهای میشود که قادر است تبدیل به گرگ شود. آنها با یکدیگر زندگی مشترکی تشکیل میدهند و به زودی صاحب دو فرزند به نامهای یوکی و آمه میشوند که البته آنها نیز توانایی مخصوص پدرشان را به ارث بردهاند. اما طولی نمیکشد که اتفاقی غیرمنتظره زندگی آنها را دستخوش تغییر میکند و هانا مجبور میشود تا بهتنهایی برای بزرگکردن فرزندانش به روستایی دور نقلمکان کند. یوکی و آمه همانند سایر بچههای معمولی دردسرساز، دوست داشتنی و بازیگوش هستند. اما تفاوت زیادی با دیگر انسانها دارند؛ زیرا هرزمانی که دوست دارند تغییرشکل میدهند و گوشهای گرگمانند و زوزههای شبانهشان همسایهها را به وحشت میاندازد تا جاییکه زندگی آپارتمانی برایشان خطرناک میشود.
در این سینمایی، مامورو هوسودا داستانی خلق کرده است که نه تنها رنج و سختیهای بزرگکردن کودکان را نشان میدهد، بلکه رشد متقابل والدین و فرزند را باهم به نمایش میگذارد. سفری که ما در این انیمه با شخصیت هانا شروع میکنیم، باوجود تمام مشکلات به طرز خارقالعادهای آرامشبخش و زیبا است. توجهی که به لحظههای کوچک و شادیهای سادهی زندگی در این انیمه میشود، از برف بازی کودکان گرفته تا حموم رفتنهای باهمدیگر، اولین روز مدرسه رفتن، دوست پیدا کردن، کشف و اکتشافهای داخل جنگل، همگی به آرامی در دل مینشینند و لبخند گرمی بر لبان ما مینشاند. درنهایت، سبک بصری مخصوص مامورو هوسودا با طراحی شخصیتهای ساده درکنار پسزمینههای آبرنگی و خیرهکننده، مُهر محکمی بر تاریخی بودن این انیمه بهیادماندنی میزند که دیدن آن را براي هر مخاطبی، چه برای والدین و چه برای کودکان، لذتبخش میسازد.
انیمه سینمایی Maquia: When the Promised Flower Blooms
- ژانر: فانتزی، درام، ماجراجویی
- استودیوی سازنده: P.A.Works
- سال ساخت: 2018
- کارگردان: Mari Okada
- امتیازها: مایانیمهلیست: 8.4 | آیامدیبی: 7.4
انیمه When the Promised Flower Blooms، اثری به کارگردانی Mari Okada و محصول سال 2018 است. Mari Okada، یکی از نویسندگان بسیار معروف ژاپنی است که فیلمنامهنویسی آثار بسیاری را برعهده داشته. از این آثار میتوان به انیمه سریالی Anohana: The Flower We Saw That Day و انیمه سینمایی The Anthem of the Heart اشاره کرد. او نه تنها در زمینه انیمه، بلکه در فیلمهای لایواکشن و بازیهای ویدیویی هم فعال است و بیش از پنجاه اثر منتشرشده دارد. انیمه When the Promised Flower Blooms، تنها اثری است که ماری اوکادا علاوه بر نویسندگی، آن را کارگردانی هم کرده. انیمه When the Promised Flower Blooms از همان ابتدا مشغول به سوال پرسیدن است. مادر بودن چیست؟ چگونه یک نفر خانواده خود را درست میکند؟ آیا همه قرار است تا جای خود را در جهان پیدا کنند؟ این سوالات دشوار، مبنای این فیلم هستند. فیلمی که روابط انسانی حاکم بر آن، فراتر از روابط عادی و معمولی اطراف ماست. انیمه When the Promised Flower Blooms مانند باقی داستانهای اوکادا، اشک را راهی چشمانتان میکند و قلبتان را میلرزاند. داستانی فانتزی که باردیگر ماهیت خشن اما زیبای دنیا را نشانمان میدهد.
مردمان یورف دور از دنیای انسانها زندگی میکنند و روزهای خود را با بافتن پارچهای خاص میگذرانند. آنها که بسیار بیشتر از انسانها عمر میکنند، گویی به تاریخ و افسانه پیوستهاند. ماکیا، یک دختر یتیم است که به عنوان دستیار رئیس خدمت میکند. زندگی برای این مردم مثل همیشه میگذرد تا زمانی که ارتش برای فهمیدن راز جاودانگی آنها، به سرزمینشان حمله میکند و صلح و آرامش طولانیشان را برهم میزند. لیلیا که زیباترین دختر قبیله یورف است، برده میشود و بسیاری از مردم هم کشته یا ناپدید میشوند. ماکیا که موفق میشود از این درگیری و نزاع بگریزد، پسر بچهای را در جنگل پیدا میکند که تازه مادرش را از دست داده است. ماکیا نام او را اریل میگذارد و سعی میکند جای مادر نداشتهاش را پر کند. مردمان یورف در نوجوانی میمانند و بیش از این رشد نمیکنند، بنابراین درحالیکه ماکیا دیگر بالغتر از این نخواهد شد، اریل هرروز رشد میکند و بزرگتر میشود. انیمه When the Promised Flower Blooms، داستان شهامت ماکیای نوجوان است که علیرغم نداشتن هیچ آشنایی با خانواده و روابط خانوادگی، برای یک نوزاد مادری میکند و زندگی خود را وقف او میسازد. داستانی که پر از لحظات شیرین، غمانگیز و حتی خندهدار و رویایی است. از سوی دیگر، پادشاه که میبیند قدرت و سلطنتش درخطر است، از لیلیا برای ادامهی نسل خود استفاده میکند تا شاید او طلسم خوششانسی و جاودانگی سلطنتش باشد. ماکیا هم در این سالها مجبور است تا بهطور مداوم مکان زندگی خود را عوض کند تا کسی به راز جاودانگی او پی نبرد و بتواند اریل را بزرگ کند.
انیمه When the Promised Flower Blooms، یک ماجراجویی عاشقانه است که به زیبایی عشق میان مادر و فرزند را نشان میدهد. علیرغم چند صحنه اکشن چشمگیر، انیمه When the Promised Flower Blooms درنهایت یک داستان خانوادگی است. ممکن است که فانتزی باشد، اما موضوع اصلی اثر درباره تغییر روابط بین والدین و فرزندان در هنگام بزرگشدن است. احتمالا این داستان از اعماق قلب ماری اوکادا برخواسته، چراکه در سال 2017 خاطرهای منتشر کرد و از جزئیات رابطه خود و مادرش سخن گفت، که بدونشک برای نوشتن این فیلمنامه از آن الهام گرفته است. انیمه When the Promised Flower Blooms، باردیگر قدرت عشق مادرانه را به نمایش میگذارد. این انیمه نشان میدهد که یک مادر صرفا نباید ما را نه ماه در بدن خود حمل کرده باشد، بلکه او میتواند کسی باشد که تمام عشقاش را صرف ما میکند، بیدریغ محبت میکند و در تمام لحظهها مراقبمان است. رابطه ماکیا و اریل را نمیتوان در قالب جملات ساده بیان کرد، بلکه باید حتما به تماشای آن بنشینید تا متوجه عمق احساسشان شوید.
در این نوشته به همین پانزده انیمه بسنده میکنیم، اگرچه دنیای انیمه بسیار پهناورتر از این است که بتوان در این چند اثر محدود خلاصه شود. اگر جای انیمه خاصی در این لیست خالی است و اشارهای به آن نشده، لطفا در نظرات با ما درمیان بگذارید.