بازیگیمینگنقدوبررسی انواع کنسول ها
بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood
خداحافظ؛ ممنون برای تمامی ماهیها
همیشه بازیهای «بتسدا» را دوست داشتهام. به نظر میرسد این کمپانی به خوبی میداند چه بازیهایی منتشر کند که گیمرهایی با سلیقه من که همواره دنبال تیکهپاره کردن دشمنان مختلف است را جذب عناوینش کند. در سال ۲۰۱۴ و با ریبوت کردن سری «ولفنشتاین» و انتشار قسمت اول آن با نام The New Order، استودیو سازنده این بازی یعنی «ماشینگیمز» نشان داد که به قدری در ساخت یک شوتر اول شخص جذاب تبحر دارد که به راحتی میتواند بازیهای شبیه به The New Order بسازد اما کماکان این عناوین جذاب و سرگرمکننده باشند. بعد از انتشار قسمت دوم ریبوت با نام The New Colossus این استودیو بار دیگر ثابت کرد که در نسل هشتم میتواند در چارچوب یک شوتر اول شخص و به عنوان یک دنباله، بازتعریفی از این سبک را پیادهسازی نکند. البته «بتسدا» در کنار همه خوبیهایش یک مشکل بزرگ دارد و شاید بزرگترین مشکل آن هم حریص بودن آنهاست. وقتی فرمول موفقی را پیدا میکند، دوست دارد چندین بار از آن بسازد. حالا که قسمت جدید عرضه شده، تصمیم گرفتیم به بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood بپردازیم.
بعد از انتشار قسمت دوم طولی نکشید که «بتسدا» به فکر انتشار قسمت جدیدی از این سری افتاد و بعد از The New Order, The Old Blood و The New Colossus این قسمت قرار بود که چهارمین قسمت از ریبوت ولفنشتاین باشد. قسمتی که تبلیغات زیادی روی آن صورت گرفت و سازندگان و ناشر بارها اعلام کرده بودند که قرار است بزرگترین قسمت کل مجموعه را در قسمت جدید یعنی «ولفنشتاین: نیروی تازهنفس» (Wolfenstein: Youngblood) مشاهده کنیم. در ادامه با بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood همراه باشید.
دختران قاتل آدولف هیتلر لعنتی!
در اولین مرحله بازی و زمانی که در سوار بر یک بالن پرنده هستید، دیالوگی در بازی رد و بدل میشود. در پشت بیسیم به هر دو شخصیت بازی یعنی جس و زوفیا گفته میشود که «حواستان جمع باشد، شما دختران قاتل آدولف هیتلر لعنتی هستید». همین کافی است که متوجه شوید چه فشاری روی دو شخصیت اصلی داستان قرار دارد. دختران «ویلیام جی. بلازکوییچ» کلهشق و سرسخت که حال به طرز عجیبی ناپدید شده و وظیفه جس و زوفیا است که او را در حالی که اروپا در آتش است پیدا کنند.
با این که ولفنشتاین هیچگاه در داستان و روایت ادعایی نداشته است، اما دو قسمت قبلی به همه ثابت کرد که روایت خطی و از پیش تعیین شده بازی جذابیت خود را دارد و به راحتی میتوان با سبک قصهگویی ماشینگیمز ارتباط برقرار کرد. اما در این قسمت هر چقدر که سعی کردم، نتوانستم با روایتش کنار بیایم. در تمام طول بازی به این فکر بودم که منی که با تک تک صحنههای قسمت قبلی ارتباط گرفتهام، حال چرا آنقدر بیاهمیت به این روایت هستم؟ این سوال جوابهای زیادی دارد اما بهتر است به آن دلایل اصلی بپردازم.
به طور کلی در سری ولفنشتاین، المان شخصیتپردازی هیچگاه پیچیدگی خاصی نداشته است و شخصیت ویلیام بلازکویچ نیز یک فردی تکبعدی بود که تنها به کشتن نازیها مشغول بود و دیالوگهایش مملو از خشم و علاقه به خونریزی و البته شوق به زندگی بدون نازیها بود. به مرور زمان کاملا با این تیپ و فاز شخصیتی ویلیام خو گرفته بودم؛ نه تنها من بلکه اگر با گیمرهای دیگری بحث شخصیتپردازی ویلیام را بکنید، علاقه به کشتن نازیها و به نحوی کلهشق بودن او را بسیار دوست میداریم و دلایل اصلی محبوب بودن او مینامیم. ویلیام از ابتدا تا انتها به همین شکل در روایت جاری شد و به مرور دلایل دیگر مانند حفاظت از خانواده و انتقام از کسانی که او را اذیت کردهاند نیز اضافه شدند که حتی این محرکهای قدرتمند نیز نتوانستند پیچیدگی در شخصیت او ایجاد کنند و به زبان سادهتر بهتر است بگویم، چاشنیهای دستپخت شخصیتپردازی ویلیام به اندازه، بهجا و دقیق بود و به همین دلیل بسیار خوشمزه و دلنشین بهنظر میرسید.
اما خواهران بلازکوییچ، به هیچوجه آن سروسامان شخصیتی ویلیام را ندارند. بیشتر از هرچیزی، این دو سعی میکنند شخصیتهایی باشند که در حقیقت هیچ ثبات درونی ندارند و بسیار مصنوعی به نظر میرسند. مشکلی که در خیلی از بازیهای امروزی تکرار میشوند. مثلا اگر در بازی ریج ۲، شخصیت زن را به عنوان پروتاگونیست اصلی انتخاب کنید کاملا درک میکنید که این دو خواهر (مخصوصا زوفیا) در چه فاز شخصیتی هستند. دیالوگهای نپخته و نچسبی که شخصیتها استفاده میکنند قرار است آنها را سرسخت نشان دهد اما شخصیتپردازی آنها به قدری ضعیف و درنیامده است که در انجام این کار ناموفق هستند. ویلیام حتی به این دیالوگها احتیاجی نداشت و حتی اگر پسزمینه ویلیام را نادیده بگیریم، باز موفقتر از دخترانش ظاهر شده است.
خون پیر، خون جوان
در ادامه بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood به بخش گیمپلی میرسیم. بازی کمی متفاوت است و بالاخره میتوانیم از نکات مثبت آن بگوییم. ستینگ و فاز کلی گیمپلی مانند گذشته است. دشمنانتان محکوم به کشته شدن هستند و این هنر بازی کردن ماست که مشخص میکند با چه اسلحهای، به چه شدتی و با چه روشی کشته میشوند. خوشبختانه بخش تیراندازی یا همان گانپلی بازی مانند سابق بسیار بالانس و مناسب است اما چالش بازی کمی بیشتر از قبل شده است.۱۹ سال از آخرین قسمت بازی گذشته است و بالاخره دشمنانتان در طول این سالها به اسلحههای جدید و متفاوت مسلح شدهاند؛ پس به خوبی آماده رو به رو شدن با عجیبترین نوع اسلحه و زرهها را داشته باشید که به طرز عجیبی چالشبرانگیز هستند و بعضی اوقات تنها با نبردهای تن به تن میتوانید دشمنان را از مسیر خود پاک کنید.
اما این نبردهای تن به تن چرا به بازی اضافه شدهاند؟ این سوال تنها یک جواب دارد : Arkane Studios. استودیو آرکین به تولید این بازی کمک ویژهای کرده است و حتی منتقدان معتقدند که این عنوان بیشتر فضای بازیهای آرکین را دارد. اما نظر من چیست؟ من هم با این موضوع موافقم. شاید دلیلی که در انتها متوجه شدم که از تجربه ولفنشتاین: نیروی تازهنفس به اندازه قسمتهای قبلی لذت نبردم، عوض شدن اتمسفر کلی بازی نسبت به قسمتهای گذشته بود. آرکین همان رفتاری را در تولید ولفنشتاین انجام داده است که در تولید بازیهای خودش مانند Dishonored صورت داده است. رویکرد کلی آرکین مغایر با یک بازی تیراندازی پرسرعت است. بعضی اوقات در حین تجربه بازی دلم برای قسمتهای قبلی که میتوانستم به سیم آخر بزنم و سرعت را رویکرد اصلی تجربه قرار میدادم و با خشونت همه را میکشتم تنگ میشد. خیلی کم پیش میآید که حس کنید روند بازی سرعت و روند سریعی دارد و شاید تنها در اوایل بازی این موضوع را حس کنید.
برای اولین بار در سری ولفنشتاین امکان تجربه دونفره به بازی اضافه شده است که شاید در نمایشهای بازی جذاب به نظر برسد اما وقتی نوبت به تجربه بازی میرسد این قضیه کمی مشکلساز است. هنگامی که بازی را به صورت تکنفره تجربه کنید، نفر دوم به شما در طول بازی کمک خاصی نمیکند و از میان برداشتن دشمنان را باید به تنهایی انجام دهید اما زمانی که نوار سلامتتان رو به اتمام است میتوانید روی خواهرتان حساب کنید که به شما احیاکنندهای میدهد تا نوار سلامتیتان را دوباره پر شود. اما زمانی که با دوستتان بازی را تجربه کنید، هرچقدر هم که درجه سختی را بالا ببرید، تعادل و بالانس بازی به هم میریزد و از میان برداشتن دشمنان بسیار راحتتر میشود.
طراحی مراحل بازی، نسبت به قبل گستردهتر و به مراتب بهتر شده است. سازندگان بازی از قبل تاکید کرده بودند که این قسمت بزرگترین عنوان سری ولفنشتاین خواهد بود و باید اعتراف کنم که به خوبی به وعده خود عمل کردهاند. حتی در فضاهای محدود نیز طراحی بازی بسیار گسترده شکل گرفته است و آزادی عمل زیادی در پیشبرد آن خواهید داشت.
بازی پیشرفت قابل توجهی در جلوههای بصری و گرافیک نداشته است چرا که همان قسمت دوم نیز از جذابیتهای بصری قابلقبولی برخوردار بود اما در این قسمت توجه بیشتری بر اجرا، رویکرد فنی و بهینهسازی شده است. با این که سرعت انیمیشنها بسیار بیشتر شده است و به طور کلی همه بافتهای انیمیشن خیلی روان اجرا میشوند، اما باز هم کمک خاصی به سرعت بازی نکرده است و کماکان مشکل کاهش سرعت روند نسبت به قسمتهای قبلی برقرار است.
موسیقی و صداگذاری سری ولفنشتاین در تاریخ بازیهای ویدیویی همیشه زبانزد خاص و عام بوده است و این قسمت نیز از این قاعده خارج نیست و سازندگان به خوبی رعایت کردهاند که جلوههای آوایی بازی بدون مشکل و خطایی پیادهسازی شوند. حتی صداپیشههای بازی نیز بهتر از قسمتهای گذشته عمل کردهاند و کمی چاشنی احساس را به عملکرد خود اضافه کردهاند که به اضافه شدن جذابیت بازی کمک ویژهای کرده است.
در انتهای بررسی بازی Wolfenstein: Youngblood باید به این موضوع اشاره کنیم که شاید اگر دنبال یک بازی خوب برای تجربه و سرگرمی باشید بتوانید از ولفنشتاین: نیروی تازهنفس لذت ببرید؛ اما اگر به این بازی به عنوان دنبالهای بر The New Colossus نگاه کنید، لذت بردن از آن کمی سخت باشد. با بالا رفتن انتظاراتم بعد از تجربه The New Order و The New Colossus، واقعا برایم سخت بود که با این بازی ارتباط بگیرم و اگر کمی شخصی به ماجرا نگاه کنم، مقصر اصلی این خطاها را، استودیو آرکین میدانم و اگر تنها استودیو «ماشین گیمز» بالای سر این پروژه میبود، این مشکلات هیچگاه صورت نمیگرفت. به هر حال به عنوان یک بازی ۳۰ دلاری، باید اعتراف کرد که سازندگان تمام سعی خود را کردهاند تا یک بازی سرگرمکننده بسازند اما در پیادهسازی بعضی بخشها ناموفق عمل کردهاند.
نکات مثبت: سیستم تیراندازی متفاوت و بالانس، گرافیک و جلوههای بصری جذاب، نوآوری در نبردهای تن به تن، موسیقی و صداگذاری گوشنواز، طراحی دنیا و مراحل گسترده و جذاب
نکات منفی: کاهش سرعت بازی نسبت به قبل، داستان و شخصیتپردازی ضعیف، بخش دونفره ضعیف پیادهسازی شده است
امتیاز: 7